روز نوشت های من و خود من!!!!

این مطالبو واسه دلم خودم می نویسم از اینکه شما هم همراه من شدید مرسی

روز نوشت های من و خود من!!!!

این مطالبو واسه دلم خودم می نویسم از اینکه شما هم همراه من شدید مرسی

شب احیا

یکشنبه شب منم مثل همه آدما رفتم احیا. نه به خاطر اینکه گناهام پاک بشه.به دودلیل رفتم یکی اینکه شهادت حضرت علی بود و دوست داشتم تو عزاداریش شرکت کنم دلیل دوم هم این بود که دوست داشتم در شبی که می گن قرآن نازل شده بیدار باشم و مثل هر سال جوشن کبیر رو  بخونم که دعاش رو خیلی دوست دارم. 

ما رفته بودیم ورزشگاه حجاب که خیلی شلوغ می شه و از هر قشر آدمی میاد واسه این برنامه.چون می گن سخنران خیلی خوبی داره و خیلی ها بهش اعتقاد دارن.(اگه نداشتن نمی اومدن)ورزشگاه پر شده بود از آدم. از آون زن چادری که یک چمش پیداست تا اون دختر بد حجابی که اونجا هم آرایش و به قول معروف قرتی بازی رو کنار نذاشته بود. 

من اونجا می رم چون هیچکی به هیچکی کار نداره. همه آدما با هم برابرن.اخه قبلا یه حسینیه می رفتیم هر دختر یا زن مانتویی که می اومد همه یه جوری نگاش می کردن که انگار بدبخت چیزه...  

اما اینجا همه مثل همه ان .همه اومدن حاجت بگیرن چراغ ها رو خاموش می کنن و هیچ کس هیچ کس رو نمی بینه. هر کسی با خدای خودش راز و نیاز می کنه.اما یه چیزی که منو ناراحت می کنه اینه تو مراسماشون هی می گن امام زمان اینجاست .حضرت علی الان تو مجلسه امام حسین میاد اینجا و... 

می خوان با این کارا گریه مردم رو در بیارن.ذکر مصیبت خوندن خوبه نه اینکه آدم بیاد واسه گریه در آوردن مردم از خودش حرف در بیاره. 

مثلا داره می گه عللی سرش خونی بود بعد می گه کاش الان کربلا بودی قبر شش گوشه رو بغل می گرفتی زینب هم رو تل زینبه وایساده داره سر خونین حسین رو نگاه می کنه. 

اینا می دونن مردم رو امام حسین حساسن رو حضرت ابولفضل حساسن هی همه عزاداری رو به اونا ربط می دن.من از این چیزا بدم میاد. 

یا مثلا حضرت علی رو شبانه دفن کردن عده محدودی اونجا بودن بعد اینا میان لحظه به لحظه دفن کردن رو شرح می دن.این گریبانشو جر داد.اون یکی آب می ریخت اون یکی غسل می داد.والله من سال پیش مادر شوهرم فوت کرد بالاسر جنازه بودم لحظه به لحظه اش رو دیدم اما الان همه چیز تو ذهنم نمونده که هر کی چکار می کرد. 

من آدمی هستم که وقتی ذکر مصیبت می شنوم فوری گریه ام می گیره اما وقتی اینا می زنن به جاده خالی بندی گریه ام بند می یاد انگار یکی بهم می گه گریه نکن اینا دروغه... 

ولی جالب اینجاس هر چی این زنه می گه همه باور می کنن.اینقدر خودشونو می زنن که از حال میرن.  

نمی دونم به کجا داریم می ریم.خدا کمکمون کنه.

وبلاگ درهم من

امروز قالب وبلاگم رو عوض کردم اما نمی دونم چرا مطالبی که قبلا نوشتم در وبلاگ دیده نمی شه.دلم می خواد به صورت مداوم بیام وبلاگمو به روز کنم اما فرصت ندارم.خونه که ما کامپیوتر نداریم.مثلا قراره که یه لپ تاپ بخریم.اما هنوز در مدل مدل و نوعش مطمئن نشدیم.تو اداره هم من زمان کم میارم.تمرکز کافی هم ندارم. 

و گرنه دوست دارم که بنویسم. 

اصلا باورم نمی شه ماه رمضون چقدر زود داره می گذره.درسته که روزها طولانی بود و خسته کننده اما لذتی که زمان افطار داره با هیچ زمان دیگه ای قابل مقایسه نیست. یه سفره رنگارنگ که تا قبل از اذان با خودت می گی همه اش رو می خورم و وقتی شروع کردی به خوردن می بینی که معده ات کوچیک شده و یه حجم محدودی جا داره.بعدش همون جا بشینی و اولین سریالی که پخش می شه ببینی.(بگذریم که سریال امسال بزنگاه فیلم مبتذلی بود و هیچ حرفی واسه گفتن نداشت به جز اینکه برادر به برادر توهین کنه همه به هم  دروغ بگن و..) 

داشتم می گفتم رفتم یک کتاب کلید وبلاگ گرفتم واسه همین هرچی توش نوشته رو وبلاگ خودم پیاده می کنم و از آنجایی که عادت دارم وقتی سوالیس واسم پیش می یاد از هیچ کسی نمی پرسم وقتی یه اشتباهی می کنم یه ساعت باهاش کلنجار می رم که ببینم اشتباهم کمجا بوده.و سرم گیج میره آخرشم دلم می خواد کامپیوتر و خاموش کنم و برم پی کارم 

الانم برم ببینم چطوری می شه این لگوی ماه رمضان رو بذارم گوشه صفحه وبلاگ چون هرچی گشتم چیزی به نام تگ Body پیدا نکردم.  خب دلم می خواد دیگه

انرژی هسته ای حق مسلم کیه؟

یه مسئله ای که مطمئناْ چند وقته گریبان همه رو گرفته مسئله این برق رفتن های گاه و بی گاه هستش که تازه واسش برنامه ریزی هم کردن.

آقا من اصلا یه سوال دارم؟

این انرژی هسته ای که حق مسلم ماست به چه درد می خوره؟

ما ادعا می کنیم انرژی هسته ای داریم چرا ازش استفاده نمی کنیم؟

تو جهانی که به سرعت داره همه چیزش پیشرفت می کنه چرا ما روز به روز داریم به عقب بر می گردیم؟ تازه داریم برمی گردیم به n سال پیش که برقی وجود نداشت.فرض کن نشستی داری با کامپیوتر کار می کنی یهو برق میره.

30 تا مهمون دعوت کردی خونت واسه شام برق می ره حالا اینکه گرمه و همه دارن خفه می شن بماند. اون سفره ای می خواستی بچینی و زحمت کشیدی چند نوع غذای متنوع درست کردی رو هیچ کس نمی بینه.

تازه اونهایی که اهل بزن به رقص هم هستن پاهاشون میخچه در میاره از بس قر دادن...

تو کارخونه ها که دیگه نگو .یکی از این صنعت گرا اومده بود شرکت ما می گفت کارگرام دارن همه اش تو کارخونه یه قل دو قل بازی می کنن از بس برق میره دستگاهامون داغون شدن و...

من نمی دونم آدم عاقلی هم پیدا می شه دور بعد به ایشون رای بده؟

خب حرف سیاسی بده به مسائل اجتماعی بپردازیم امروز گیلاسی درباره این لایحه دادن حق قانونی ازدواج مجدد به مردان مطالبی نوشته که خوندش خالی از لطف نیست.