روز نوشت های من و خود من!!!!

این مطالبو واسه دلم خودم می نویسم از اینکه شما هم همراه من شدید مرسی

روز نوشت های من و خود من!!!!

این مطالبو واسه دلم خودم می نویسم از اینکه شما هم همراه من شدید مرسی

یا رب روا مدار که گدا معتبر شود...

خدمتتون عرض کنم که محلی که من توش کار می کنم یه ساختمون ۵ طبقه است با حدود ۷۰ کارمند و مدیر خدم و حشم.ما در طبقه اول هستیم و تو واحدمون کلا ۶ نفر هستیم.یه معاون یه قائم مقام ۳ تا کارشناس و یه مسئول دفتر . 

این معاونت کوچولوی ما دو تا رئیس داره.یکی آقای ق معاون که من مثل پدر دوستش دارم. و یه قائم مقام که متولد ۶۰ هستش و کلا در اندازه کودکان و نوجوانان هم نمی فهمه.و تو این دو ماهی که به مقام والای قائم مقامی رسیده امر بهش مشتبه شده که رئیسه و چون در این واحد فقط من ازش کوچکترم زورش به من رسیده و ما هر روز اینجا کشش و نرمش اعصاب داریم از دست این مخلوق ناشایسته خدا. 

همین دیروز زنگ زده به من چرا فلان کار رو انجام ندادی؟؟؟ منم گفتم آقای ق نذاشت... ایشون هم لطف کرده فرمودند که ما را به کارگزینی می فرستند تا آب خنک بخوریم... 

و بعد زمانی که دید تهدیدات پوچش روی اینجانب اثر نمی گذارد ما را تهدید به اخراج نمود... 

آخ که دلم می خواست انگشت شصتمو بگیرم جلوش ضایعش کنم ولی حیف که شخصیتم اجازه نمی ده... 

دیروز یاد این شعر افتادم: 

یارب روا مدار که گدا معتبر شود 

که اگر معتبر شود زخدا بی خبر شود 

خلاصه اینکه ما جلوی این از خدا بی خبر وایسادیم و کوتاه نمیایم.اصلا تو کتم نمیره از کسی زور بشنوم .مطمئنم خدا همیشه با کسانی است که جلوی ظلم می ایستند. 

از دیروز فکر می کنم که چقدر آدمها می تونن پست باشن و چطور دیگران رو نردبان ترقی خودشون قرار می دهند از آن بالا می روند. 

خدا به من کمک کن که هیچ گاه حق کسی رو نخورم.هیچ زمانی به کسی ظلم نکنم بخصوص ضعیفتر از خودم... 

آمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد